Wednesday, January 19, 2005


کم دانسته ای!

نمی دانی کدام از کدام
سنگین تر است
سیست یا سیاست
سر از ته ات که جدا می شود تازه
می فهمی که چقدر قدر زندگی را
کم دانسته ای!
ترس در تک تک سلولهایت
دنگ دنگ تلنگر می زند
می ترسی باز هم
نمی دانی چرا
از زیرزمین سرد
یا جسدی که نمی دانی چطور شسته می شود
دینگ دانگ تلنگر می زند
نعش زن بوده ای-ات
را از عکسهای مربع مستطیل جدا میکنی
بوده ای ات هنوز نمی داندت
نیستنت کم نیست برای
آنکه بودنت را دوست می داشته-می دارد
نیستنی که بودنت را از یاد برده بود
جسد سه لا لای کفن لباس و پالتوی پوست مسکو
خوابیده
نعش کشت پول مشت و مال بعد نعش کشی می خواهد
شیما!