Tuesday, August 02, 2005


دختر کوچولو... کله سحر ... بیدار می کنه که بریم پایین. روی مبل پهلوی هم دراز می کشیم و اون کمی کارتون .. که خدا عمرشون بده ساعت چهار صبح هم هست... نگاه می کنه...

دختر: مانی؟ برام از اون چاجا که سیج داره می خری؟
من: چی؟
دختر: چاجا که سیج داره... بزرگشو برام می خری؟
من: مانی! فارسی حرف بزن من نمی فهمم چی میگی!
دختر: چاج سیج می خوام.
من: چاج سیج چیه دیگه!
دختر: از اینا که اینجوری روی سرش میذارن. سیج داره ...تو مدرسه میاد.
من: تاج؟ تاج که داری مانی ( کاشف به عمل میاد که سیج هم اسم همکلاسی تازه دختر کوچولو هست.)
دختر: نه من مث سیج میخوام. مال من می افته!

یک ساعت بعد من... هنوز در حال چرت نسیه زدنم و اون تاج مقوایی به سر با لباس مهمونی-به قول خودش پرنسسی- وسط چمنها درحال شلنگ تخته انداختن و دنبال خیس کردن پدر بزرگ!


-----------------
The judge in the trial of journalist Akbar Ganji, has been shot dead.
-----------------

Ganji's Wife appeals to the World, to the United Nations, human rights groups, and other nations to pressure the government to release her husband.

Eli Lake