Monday, November 29, 2004

ده دسامبر ...
جایی بین گورهای سبز و سنگی و گاه برفی
برادرم با سینی خرما می ایستد
زنی صوفی با گیسوان بلند طلایی و چشمانی سبز-آبی
شعری از دفتر پیر طریقتش را می خواند
جایی بین زمین و آسمان... دور از سنگریزه های مزار
به یاد هستی ات
تنها ایستاده ام...