Thursday, July 13, 2006


سه روزه داری منو تعقیب می کنی. توی خونه! توی خیابون! همه جا حتا توی حموم به این کوچیکی دنبال من می یای و وایمیسی و منو نیگا می کنی. چرا این بارونی قهوه ای رو پوشیدی؟ اون روسری پشمی رو چرا بستی؟ داریم از گرما می پزیم... حالا چرا حرف نمی زنی؟ چی می خوای بگی؟


چشمان بیدار