Tuesday, February 14, 2006


 والنتاین یک روز هالمارکی هست!

وقتی بارنی و مانی باطریشون تموم می شه!

امروز وقت پزشک داشتم و با دختر رفتیم... و بعد دوساعت رفت و برگشت و انتظار... گرسنه و خسته و تشنه برگشتیم خونه... بعد از چند دقیقه...

دختر کوچولو: مااااانی؟ این بارنی صدای بد می ده. دیگه نمی خونه.
من: باطریش تموم شده دختر جون... مانی شیما و بارنی مثل هم شدند!