Tuesday, April 18, 2006




گاف و قاف

مثل اکثر بچه هایی که فارسی حرف زدنشون فقط با پدر و مادر و شاید هم یکی دو تا فامیلی هست که گاهی می بینند... دختر کوچولو هم هر روز با سختیهای بیشتر و جدید زبان فارسی آشنا می شه... تلفظ ق براش سخته و باید باهش حسابی هر کلمه قاف دار رو تمرین کنم... و همیشه گافهایش را بالاخره به قاف تبدیل می کند... اما!

امروز در حالیکه شن کش مخصوص خودش دستش بود تا در جمع کردن برگها و علفهای هرزه کمکم کنه...

شیما: دختر جون. بریم تو دیگه خسته ام. شما هم نمی تونی تنها بیرون باشی.
دختر کوچولو: مانی؟ من هنوز کارم تموم نشده.
شیما: نمی خوای بیای تو بعد دوباره که استراحت کردی بریم بیرون و بقیه کارت رو بکنی؟
دخترکوچولو: نه مانی! هنوز بقیه برقها رو جمع نکردم. حالا خیلی برق اینجا هست. ببین چقدر برق ریخته!